....و در میان سکوت سنگین ، زمزمه هایی از قصه های آشنای مرد
آسمانی که به دیار زیبایی ها کوچ می کرد طراوتی را برای دشت
معنی می نمود .
گاهی عطر و بوی معنویت در مشام تنهایی جاده می پیچید و رویش
دوباره ی زندگی در دامن تمدن نوین معنایی تازه به خود می گرفت .
از حرکت باز ایستید !!
لجام ها کشیده می شوند و مرکب ها ! ،
می ایستند سرها به سوی تنهایی صدا ، گردانده می شود و ذهن ها
به دنبال آن صدای آشنا تمام وسعت دشت رادر می نوردند!
....قصه اش طولانی است و وصف ناپذیر ، ناگاه درمیان جمیعتی با
چهره های آفتاب سوخته اقتدار یک مرد باور می گردد . چشم ها به
سوی دو دست که همزمان بالا می روند خیره می گردد و گوش ها
فریاد« من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را در خود مهمان میکنند هنوز
هم بیابان غدیر و برکه ی غدیر ، آن حضور عاشقانه را در میان بقچه ای
از زیبایی پیچیده است ....
هنوز هم اقتدار علی (ع) در ذهن آسمانی رنگ غدیر جای گرفته است !
....و آنان که دیدند و شنیدند ! نشستند تا اقتدار علی (ع) و عدالت او را
میان کلبه ی محقر و ساده ی امامت لباس انزوا بپوشد و حق وحقیقت
در زیر انبوهی غبار در گمنامی بماند ....و هنوز هم علی (ع) تنهاست ...
منبع : کتاب تا عشق تا خورشید نویسنده شمس اله قنبری
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.