پرسیدند:
چه میکنی ؟
پاسخ داد:
دراین نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش
می ریزم ...
گفتند:
حجم آتش درمقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
واین آب فایده ای ندارد .
گفت :
... شایدنتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد:
زمانی که دوستت در آتش می سوخت توچه کردی ؟
پاسخ میدم :
هرآنچه از من بر می آمد!!!!!!
1-اعتقاد : اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند . روزی که تمام اهالی
برای نزول باران دعا کنند . روزی که تمام اهالی برای دعادر محل مقرر جمع شدند ، فقط یک
پسر بچه با چتر آمده بود این یعنی اعتقاد
2-اعتماد : اعتماد را میتوان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد ، وقتی که شما آنرا
بالا پرتاب می کنید . اومیخندد...چرا که یقین دارد که شمااورا خواهیدگرفت این یعنی اعتماد
3-امید: هرشب مابه تختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روزبعد زنده ازخواب بیدارشویم
ولی شما همیشه برای روز بعد از خود برنامه دارید این یعنی امید
با اعتماد ، اعتقاد و امید به خدا زندگی کنیم .
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.