او که 22 سال داشت و تنها پسرخانواده محسوب می شد ،بسیار زود رنج
بود که با مختصر درگیری در خانه قهر می کرد واز خانه بیرون می رفت وپس
ازمدتی بازمی گشت ، ولی آن روز که بدنبال مشاجره کوتاهی با پدرش به
عنوان قهر خانه را ترک کرد موقع رفتن به مادرش گفت :من قدری کوه نوردی
می کنم وبرمی گردم ،اماساعتها وبلکه روزها گذشت که از وی خبری نشد.
پدر و مادر بیچاره اش منازل تمام خویشان ، بیمارستانها ، کلانتریها وپزشک
قانونی راسرزدند ولی کوچکترین اطلاعی از وی بدست نیاوردند تا اینکه پس از 33 روز ، کوهنوردان پیکر متلاشی شده وی را در کوهستان پیداکردند که
معلوم نبود از کوه پرت شده یا خودکشی کرده است .
وبدین ترتیب زندگی جوانی که هزاران آرزو داشت به پایان رسید و پدر و مادر
پیرش که هزاران امید داشتند برای همیشه به اندوه فقدان تنها پسرشان
گرفتار شدند .
لازم است پدر و مادرها در برابر احساسات جوانانشان حتی المقدور خود را کنترل کنند و با منطق و نصایح دلسوزانه آنان را راهنمایی نمایند و جوانان نیز
متوجه باشند که والدین آنان بیش از هرکس خیرخواه آنها می باشند ، لذا
به گفتار و افکارشان احترام بگذارند و از غرور و احساسات خودبکاهند و ازتک
روی و تصمیمات عجولانه پرهیزنمایند .
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.